مقاله ها

زوری باشد خوشمزه تر است

ما آدم‌ها عادت‌های بدی داریم. گاهی اوقات احترام و دموکراسی خیلی چنگی به دلمان نمی‌زند. با همه شعاری که در موردش می‌دهیم و طرفداری که از آن می‌کنیم، حتی مواقعی با آن مخالفت آشکار و پنهان داریم. مثلا، وقتی می خواهی از درب نگهبانی یک موسسه‌ای رد بشوی، اگر سرت را پائین بیاندازی و با سرعت و غرور راهت را بکشی و بروی، در بسیاری از مواقع کسی کاری به کارت ندارد و تو به سلامت می گذری. گاه ممکن است بترسند و احترام بیشتری هم برایت قائل شوند و هر چقدر هم که شما در دلتان ترس داشته باشید که نکند حالم را بگیرند، آنها متوجه این قضیه نبوده و خیلی پاپِی نمی شوند. اما امان از وقتی که مودبانه بروی سراغ نگهبان و بگویی که می خواهی بروی تو و هزار و یک رقم جواز عبوری که او می خواهد را هم نداشته باشی. آن وقت تو می شوی امام حسین و او می شود شمر ذی‌الجوشن که راهی را بر شما نخواهد گشود و این درب نه تنها بسته می ماند که ممکن است در هچل هم بیافتی و پاپوش و درگیری هم برایت درست کنند.

یا مثلا، اگر بروی سراغ یک مقام مسئول سازمانی و تقاضای برخی اطلاعات و آمار و ارقام بکنی، می بینی که چنان این اطلاعات را واجد طبقه بندی و اسرار محرمان و سری می خواند که بیا و ببین. اما، در آن حالت و در بسیار اوقات که به سراغ وب سایت آن موسسه می روی یا بروشورشان را تورقی می کنی متوجه می شوی که همان اطلاعات و حتی خیلی بیشتر و جزئی تر از آنها ارائه شده و هیچ طبقه بندی و حتی قید و بندی هم برای استفاده از آنها  وجود ندارد.

شاید شما هم تجربیاتی چند در این مقال داشته باشید که موضوعی را با کسی با تمام اصول منطقی، اخلاقی و مودبانه در میان گذاشته اید و درخواست همفکری، کمک یا اجرای آن را داشته اید. اما علی رغم این خوشبینی اولیه چنان پاسخ منفی شنیده اید که گوش هفت آسمان را کر می کند. بعد، وقتی بی توجه به آن مخالفت و ممانعت و از مسیری دیگر کار را اجرا کرده اید، طرف مورد نظر نه تنها اعتراضی نکرده که حتی متوجه اجرای آن هم نشده است. گاه حتی در اجرای ان کار هم ناخواسته یا خواسته دخالت و همراهی و شاید دفاعیه های تند و آتشین هم داشته باشد.

نمی دانم چه سری است که ذ هن آدمیان در مقابل منطق و خواسته های اصولیِ طرح شده، که نشان از خطر و آینده ناگواری هم دارند دیواری بتنی ایجاد و توجهی نمی کند. اما بعد که اتفاق بدی می افتد که حاصل مستقیم همان عدم توجه و پاسخ مناسب ندادن به آن خواست اصولی بوده و تلاش شده با پاک کردن صورت مساله، آن را حل شده بپندارند، دست حسرت بر پشت دست و پیشانی زده اند و فریاد "دریغ" و "ای کاش" به آسمان رسانده اند. اما این ندامت کوچکترین سودی نداشته و آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.


برچسب‌ها: منطقدموکراسیزور

+ نوشته شده در جمعه بیستم تیر 1393ساعت 5:0 توسط محسن حاجي زين العابديني

تمامی حقوق مطالب محفوظ است